شـــد بسوي شهــــر بي دلبــــــر روان

در دل از اطفال تنهــــا نا گـــــــرا ن

شعله ور شـــد از قــــدوم شـــاه را ه

کـــــرد از آن بــالا به شهر غم نگاه

گفت مـــــا هم زد به روي خــــود نقاب

اي مدينه !بعد از اين راحت بخواب!

بعد از اين آواي غـــــــــم را نشنـــــوي

صــــوت محــــزون گــلم را نشنوي

منتظر مانده ام اي دوست که تا باز آيي

سلام
بازهم ما را به فيض رسانديد

به بهانه سالگرد شهادت برادر عزيز همه بچه هاي راوي

عليرضا هميشه ناراحت بود که بچه ها در جاده اهواز- خرمشهر که محل اصلي عمليات بيت المقدس و حماسه گردان سلمان و شهادت حسين قجه اي بوده است؛ مي خوابند.

فردا صبح از خرمشهر راهي اهواز شدم، وقتي کنار جاده ماشينشان را ديدم که چگونه در کنار جاده اهواز خرمشهر افتاده، حماسه اي ديگر از اين جاده در ذهنم نقش بست.
حماسه مرد خستگي ناپذير راويان " شهيد عليرضا رستمي"

سلام بر شما ، خسته نباشيد
-------
چرا بي غيرت شده ايم؟
حالا چند وقتي است که يک هلندي بي دين به اسلام اهانت کرده است، خوب حالا چه خواهيم کرد، آيا سفارتي تعطيل مي شود ، آيا مشتي يا سيلي حواله اين ملعون خواهد شد ، آيا حکمي صادر خواهد شد ...
نه فردا دانشجوها يک تحصن نمادين و سمبليک جلوي سفارت هلند دارند، که زيرنظر ماموران نيروي انتظامي کنترل خواهد شد که از حد ديپلماتيک فراتر نرود.
....

يک کلام بي غيرت شده ايم و آرمان هاي اسلام و انقلاب را فراموش کرده ايم، آري آيه هاي
(( و اعدوا لهم ما استطعتم من قوه..)) و (( و قاتلوهم حتي لا تکون فتنه..)) و ... و حکم اعدام سلمان رشدي را
به راستي فردا چه جوابي براي خدا و پيامبر(ص) و... و خميني کبير و... خواهيم داشت؟

با مطلب ‹‹ كلامي از جمجمه انوشيروان ›› در خصوص اهميت عدالت به روزم.